انتشار

نشر دوستانه

انتشار

نشر دوستانه

مشخصات بلاگ
انتشار

بسم الله ارحمن الرحیم
مقاله هایی که فکر میکنم خوبن رو با یه لحن عمومی در اختیارتون میزارم
علاوه بر اون دلنوشته هایی هم دارم که امیدوارم خوشتون بیاد
مخلصیم

. AYAN_NASHR

طبقه بندی موضوعی

پسر بانی شبستان مسجد سردزدک نقل میکند:پدرم پیش از تمام شدن شبستان مسجد مریض و چون مرگ خود را نزدیک می دید وصیت حواله ای که مبلغ ان دوازده هزار روپیه ی هندی بود وصول کرده وبا پول ان ساختمان مسجد را به پایان برسانیم.

چون پدرم فوت کرد چند روز ساختمان مسجد را تعطیل کردیم.

شبی در خواب پدرم را دیدم وی به من گفت: چرا کار را تعطیل کردی

گفتم: برای احترام به شما و برگذاری مجالس عزاداری.

گفت: اگر میخواستی به من احترام بگذاری می بایست ساختمان مسجد را ادامه میدادی.

روز بعد تصمیم گرفتم که کار ساختمان مسجد رابه اتمام برسانم تصمیم گرفتم حواله را وصول کنم ولی هرچه جستجو کردم حواله را نیافتم.

هر کجا که احتمال میدادم تحقیق نمودم اما ان را نیافتم.

پس از مدتی پدرم را در خواب دیدم وی با ناراحتی پرسید:چرا مشغول ساخت مسجد نمیشوی؟

گفتم حواله ای را که گفته بودید گم شده است.

پدرم گفت: حواله در فلان جا در فلان حجره افتاده است.

چون بیدار شدم چراغ را روشن کردم و در همان جایی که پدرم گفته بود حواله را پیدا کردم.

پس وجه ان را وصول نموده و ساختمان مسجد را به پایان رساندم.

 

بر گرفته از کتاب داستان های عبرت اموز اخرتی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی